بافت پوششیِ دیوارهای خانه

بافت پوششی در موجود زنده را می­توان شبیه پوششِ روی دیوارها و سقف یک خانه دانست.

یک بار دیگر خصوصیات و کارکردهای بافت پوششی را با نگاهی به این شباهت مرور کنیم.

بافت پوششی فضای داخلی موجود زنده را از محیط خارج جدا می­کند.

جدار خانه نیز همین کار را می­کند، ما نمی­خواهیم فضای داخل خانه تحت تأثیر فضای بیرون خانه باشد. اگر هوا خیلی سرد یا خیلی گرم است، دیوارها و پوششِ روی آنها مانع مهمی هستند تا هوای داخل خانه دمای مطلوب اعضای خانواده در آن حفظ شود. کاه گل ماده ای است که از سالیان دور در خانه های ایرانی مورد استفاده قرار می گرفته است. این ماده عایق بسیار خوبی در مقابل گرما و سرما است و علاوه بر این مانع نفوذ رطوبت نیز هست. پوشش پشت بام و دیوارهای خانه های کاه گلی باید هر سال یا چند سال یکبار ترمیم شود. بافت پوششی در موجودات زنده نیز همینطور هستند. از آنجا که بافت پوششی همیشه در معرض فرسایش است همیشه در حال بازسازی وترمیم نیز هست.

بافت پوششی، فضاهای متمایز درونی موجود زنده را از هم جدا می­کند.

فضای داخلی عروق خونی، فضای داخلی عروق لنفاوی، دور تا  دورِ ریه و فضای پریتونئال نیز از بافت پوششی پوشیده شده، بدونِ آن که این فضاها به خارج بدن راه داشته باشند. همچنان که در یک خانه؛ حمام، آشپزخانه و اتاق­ها به وسیلۀ دیوارها از هم جدا شده اند و سطح درونی هر یک از این دیوارها به وسیلۀ آجر، سنگ، کاشی، گچ و دیگر مصالح پوشیده شده است.

بافت پوششی دارای یک سطح برهنه است.

لازمۀ دو کارکرد فوق، این است که سطح بیرونیِ اپیتلیوم، رو به فضایی آزاد و خالی از سلول باشد. همچنان که سطحِ سنگِ نمای بیرونیِ خانه­ها، سطحِ کاشیِ حمام و سطح کاغذ دیواری روی دیوارهای اتاق­ها؛ از بیرون، با هیچ مصالح ساختمانی دیگری در تماس نیست.

سلول­های بافت پوششی سخت به هم چسبیده­اند.

کارکرد جداسازی محیط­های متفاوت توسط بافت پوششی، نتیجۀ به هم پیوستگیِ سلول­های این بافت است. این سلول­ها به وسیلۀ ساختارهای ملکولیِ پروتئینی، از کنار سخت به هم چسبیده­اند. در دیوار خانه و پوششِ دیوارها نیز این خصوصیت وجود دارد. برای در کنار هم قرار گرفتن آجر، موزاییک و کاشی که سطح دیوارها را می­پوشاند، همیشه از سخت­ترین مواد چسبنده مثل سیمان استفاده می­شود. بین کاشی­های کفِ حمام، باید فاصلۀ بسیار کمی وجود داشته باشد و همین فاصلۀ بسیار کم هم توسط دوغابِ حاویِ سیمان باید اندوده شود.

بافت پوششی قطبی است.

سقف خانه­ها را قیروگونی می­کنند تا از نفوذ رطوبت به سقف جلوگیری کنند. اما هرگز دیوارهای و سقف­های یک اتاق را از داخل قیروگونی نمی­کنند. سطح بیرونی سقف با سطح زیرینِ آن کاملاً متفاوت است. تقریباً همۀ پرندگان پوستی دارند که پوشیده از پرهای چرب است. زوائدی مانند پر، فلس و مو؛ همگی حاصل بافت پوششی هستند. پوست انسان نیز در خارج حاوی مو است و غدد چربیی دارد که سطح پوست را چرب نگه می­دارند. اما نه پوست پرندگان از درون پر تولید می­کنند و نه پوست انسان از درون چربی ترشح می­کند. بیرون و درون بافت پوششی تقریباً در همۀ موارد به شدت از هم متمایز هستند.

دیوارهای حمام و آشپزخانه را از درون با کاشی می­پوشانند، اما سوی دیگر این دیوار­ها چنین پوششی ندارند؛ چرا که یکی از کارکردهایی که از این پوشش انتظار دارند، سهولت در نظافت و ممانعت از عبور رطوبت است.

سلول­های بافت پوششی برای عبور انتخابی عناصر فیزیکی تخصص یافته­اند.

برای این که نور وارد شود اما هوا وارد نشود انسان پنجره­های شیشه­ای را ابداع کرده است. برای آن که هوا وارد شود ولی حشرات نتوانند عبور کنند، از توری­های فلزی استفاده می­کنیم. برای آن که نور تند آفتاب با حرارتش داخل اتاق نشود، از پرده استفاده می­کنیم تا بتوانیم آنرا گاهی کنار یزنیم و از نور ملایم آفتاب استفاده کنیم. همۀ این ابزارها به ما قدرت “انتخاب” می­دهند. انتخاب این که چه چیزی وارد شود و چه مقدار و در چه زمانی وارد شود. در واقع دیوارها ساخته نشده­اند تا هیچ چیز از آن عبور نکند بلکه برای آن ساخته شده­اند تا قدرت انتخاب به ما بدهند. سلول­های بافت پوششی بسته به محل خود و کارکردی که باید در محل خود به طور تخصصی داشته باشند چنین اعمالی را برای عبور انتخابی و تخصصی مواد و اطلاعات و دما و دیگر عواملِ فیزیکی انجام می­دهند.

سلول­های پایکدار (پودوسیت) در کلیه؛ چه در شکل ظاهری و چه در عملکرد، شبیه توری هستند. این در حالی است ک در بافت پوششی مویرگ­های مجاور این سلول­ها، پنجره­هایی باز شده است تا پلاسمای خون بتواند از آن عبور کند اما گلبول­ها و ملکول­های درشت در پشت آن بمانند. میان پایک­های این سلول­های پایکدار نیز پرده­­هایی کشیده شده است تا عبور مواد از خون به ادرار به نحوی تمام عیار انجام شود.

بافت پوششی عنبیه که پردۀ شفاف روی چشم را از داخل و خارج می­پوشاند، برای عبور نور تخصص یافته­اند اما مانع قدرتمندی در مقابل میکروب­ها هستند.

بافت پوششی روی غشاء پایه (لامینا بازال) مستقر شده است.

اگر تشبیه جدارهای یک خانه برای بافت پوششی، تشبیه مناسبی باشد، باید اسکلت داخلی دیوارها را که از پوششِ دیوارها از جهت مکانیکی حمایت می­کند، غشاء پایۀ آن دانست، اگر چه کارکردهای غشاء پایه خیلی بیشتر از حمایت مکانیکیِ صرف است.

شاید شما بخواهید مرزهای یک کشور را با بافت پوششی، مقایسه کنید. در این صورت باید با توجه به خصوصیات و کارکردهای بافت پوششی، آیا این تشبیه نزدیک­تر بهتر است یا نه.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *