همانطور که در جایی دیگر گفتهایم، مقصود اصلی از فن بافتشناسی و تهیۀ تیغۀ میکروسکوپی، به دست آوردنِ منظرۀ بافت در حالتی است که حیوان زنده بوده است. و گفنیم که هرگز این مقصود به طور کامل به دست نمیاید. مثلاً بافت هنگام عبور از فرمالین و طی مرحلۀ گذار، مقداری دچار انکماش یا کم شدن حجم میشود. اما این کم شدن حجم، در همۀ اجزاء بافت به طور یکسان اتفاق نمیافتد. مثال دیگر حل شدن قطرات چربی موجود در سلولهای چربی است که با عبور از الکل و گزیلل به کلی حل میشوند و در پایان، به صورت فضاهای خالی و به رنگ سفید دیده میشوند.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مثال دیگر موادی غیر پروتئینی محلول در آب مثل گلیکوژن است که آنها هم در آب حل میشوند و جای خالی آنها به صورت فضاهای سفید دیده میشوند. (تصویر ۲)
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اینها از جمله تغییراتی هستند که همیشه به طور یکسان اتفاق میافتند و هر کس که بافتی را زیر میکروسکوپ مشاهده میکند با آنها آشنا است و میتواند تفسیر درستی از آنها داشته باشد.
اما گاهی در طول تهیۀ بافت شرایطی به وجود میآید که موجب تغییراتی ناخواسته در بافت میشود به نحوی که ممکن است مشاهده کنندۀ ناآشنا را دچار اشتباه کند.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
در مرکز تصویر۳ که بافت کبدی یک جونده را نشان میدهد، یک رگ بزرگ دیده میشود که سطح قابل توجهی از آن توسط گلبولهای قرمز اشغال شدهاند. در سمت چپ در داخل لولۀ رگ، تودهای به رنگ بنفش تیره دیده میشود. برای هر بینندۀ مبتدی این سؤال پیش میاید که این توده چه جزئی از بافت است و کدام قسمت از خون به این شکل دیده میشود اما این تودۀ بنفش رنگ هیچ ارتباطی به رگ و محتویات رگ ندارد، بلکه در نتیجۀ شستشوی غیر کامل بافت در مرحلۀ رنگامیزی اتفاق افتاده است و در واقع رنگ هماتوکسیلین است که در این قسمت باقی مانده است. به این گونه تغییراتِ انحرافیِ ناخواسته در فن بافت شناسی آرتِفکت میگویند. اینها مناظری هستند که به طور “طبیعی” در بافت وجود ندارند بلکه ساختۀ دست تهیه کنندۀ نمونه و “مصنوعِ” او هستند. آرتفکت نیز به همین معناست؛ حاصل و ساختۀ صنعت.
اگرچه هر بافتشناسی هنگامی که از کلمۀ آرتفکت استفاده میکند، مفهوم آن را میداند اما تعریف “آرتفکت” آسان نیست. لفظ “آرتفکت” نیز به درستی انتخاب نشده و بر دشواری تعریف آن افزوده است. آرتفکت از دو جزء “آرت” به معنی “صنعت” و “مهارتِ انسانی” و “فاکت” به معنی “مصنوع” و “ساخته” به دست آمده است.[۱] به این ترتیب آرتفکت را میشود به “مصنوعی” یا “حاصل دستکاری انسان” ترجمه کرد. مقصود از برساختن این واژه این است که آنچه دیده میشود، “طبیعی” نیست و نتیجۀ دستکاری کسی است که نمونه را تهیه کرده است. اما سؤال و اشکالی که در اینجا پیش میاید این است که مگر بقیۀ مناظری که در نمونه دیده میشود، حاصل دست انسان نیست؟ آیا این که هستۀ سلولها در نمونههای میکروسکوپی به رنگ بنفش دیده میشوند، عینِ طبیعت است؟ یا این هم “مصنوع” و “ساختۀ” دست انسان است؟ در واقع این کلمه، خارج از حوزۀ زیستشناسی به معنی “صنایع دستی” است. به همین سبب است که برخی نویسندگان استفاده از عبارتِ “آرتفکتِ ناخواسته” [۲]را ترجیح میدهند. ما در اینجا بیش از این در این کلمه عمیق نمیشویم. و به همین تعریف اکتفا میکنیم: آرتفکت یا کژنما منظرهای است که در بافت و زیر میکروسکوپ حاصلِ غیر استاندارد عمل کردن در یکی از مراحل تهیۀ بافت باشد.
آشنا نبودن با این کژنماییها موجب میشود که بافتشناس یا آسیبشناس در تشخیص درست اجزاء بافت به اشتباه افتد. بنابراین آشنایی با این کژنمایی ها و مناظر مصنوعی از لوازم مهارتهای هر بافتشناس و آسیبشناسی است.
امکان به وجود آمدن کژنماها در هر یک از مراحل کار از هنگام بافت برداری تا هنگام چسباندن تیغک (لامل) روی تیغۀ (لام) وجود دارد و تعداد آنها بسیار زیاد است، برخی از مؤلفین قائلاند که تعداد کژنماها از صدها عدد متجاوز است.[۳و۴]
ما در این لوح تنها به کژنماهای مشهور، پربسامد و مهم خواهیم پرداخت و به تدریج برای هر یک از این کژنما ها نمونهای را به همراه توضیحات مربوط قرار میدهیم.
کژنمایجالب درکلیه |
|||
این نوشته انشاءالله ادامه خواهد داشت .
مآخذ:
[۱] www.etymonline.com
[۲] unwanted artefact
[۳] McInnes, Elizabeth. “Artefacts in histopathology.” Comparative Clinical Pathology 13.3 (2005): 100-108.
[۴] Choudhary, Swati. “Artefact & Classification.”
بسیار عالی در مورد کژنما عکس شماره۳احتمالا مربوط به حل نشدن ناقص پارافین میباشد